کد مطلب:173207 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

پیوند عترت با نبوت
از دیدگاه شیعیان، انتساب عترت علیهم السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، از زمان تولد ظاهری و پا نهادن آنان به این دنیای مادی نبوده و نیز ارتباط و وابستگی آنان با نبی اكرم، محدود به روابط متعارف مادی نمی شود، بلكه طبق صریح روایات و احادیث مختلف و معتبر نبوی، عترت پیامبر علیهم السلام عبارت از انوار مقدسی هستند كه خلقت آنان، همانند خلقت نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم، سابق بر تمامی خلایق بوده است؛ بدین ترتیب كه خداوند، در ابتدای آفرینش و قبل از خلق عرش، لوح، كرسی، قلم، بهشت، دوزخ، آسمان، زمین و هر مخلوق دیگری، انوار پاك چهارده معصوم علیهم السلام را آفرید، و پس از خلق آن انوار مقدس، و به بركت ایشان و خاطر آنان، موجودات و خلایق دیگر را خلق فرمود.

در واقع، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و به تبع، ائمه معصومین علیهم السلام، برگزیدگان خداوند و والاترین مخلوقات او می باشند كه تمامی كائنات و مخلوقات، به بركت و یمن وجود آنان لباس وجود و هستی پوشیده اند و خداوند نیز، از رهگذر لطف خویش، آن انوار مقدس را برای هدایت، دستگیری و نجات بشریت و دعوت او به بندگی خود، در برهه های خاص، و در صورت و شمائل انسانی، تمثل داده تا در دودمانی از فرزندان هاشم یكی پس از دیگری، پای به عرصه زمین نهاده، آدمیان را به سوی خداوند فراخوانند.

واضح است كه در این نگرش، تقدیس و اكرام عترت پاك پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، معنای دیگر یافته، اساس و مبنایی آسمانی و الهی می پذیرد.

از آن جا كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بر طبق صریح آیات قرآن، هرگز از روی هوی و هوس سخن نمی راند و


ساحت مقدس آن حضرت، از هر كلام گزاف و بیهوده ای مبراست، لذا سخنان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از اغراق، غلو، یا زیاده گویی منزه است.

خداوند در قرآن می فرماید:

(و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی)؛ [1] و هرگز (پیامبر) از روی هوای نفس سخن نمی گوید، گفتار او منطبق بر همان وحی است كه بر او نازل شده است.

بنابراین، بیانات نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم راجع به اهل بیت علیهم السلام، از این قاعده مستنثی نبوده و اوصاف و مدایح آن گرامی از دودمان خود، هرگز برخاسته از احساسات و عواطف خانوادگی و به لحاظ وابستگی نمی باشد.

بر این اساس در كتب و مدارك معتبر شیعی، فرمایش های رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در وصف مقام های والای عترت خود بوده و روایات در این باب، بی شمار است.

نیز مناسب است به یكی از مشهورترین احادیث نبوی كه در كتب فریقین افزون از حد تواتر نقل گردیده [2] اشاره شود كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، من تمسك بهما فقد نجا و من تخلف عنهما فقد هلك ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا؛ [3] به درستی كه من دو امانت گران بها در میان شما باقی می گذارم: كتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم و این دو، هرگز از یكدیگر جدا نمی شوند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند. هر كس تمسك به آن دو بجوید، البته نجات یافته و هر كس از آن دو تخلف نماید یقینا هلاك شده است، تا آن گاه كه به آن دو چنگ می زنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. [4] .

عبدالله بن یحیی می گوید: همراه امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهماالسلام به سوی صفین در حركت بودیم. نزدیك نینوا رسیدیم.


حضرت علی علیه السلام فریاد زد: ای عبدالله! صبر كن!

آن حضرت فرمود: روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم. از چشمان آن حضرت اشك جاری بود. عرض كردم: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، چرا گریه می كنی؟ آیا كسی شما را رنجانده است؟

فرمود: نه، بلكه جبرئیل خبر شهادت حسین علیه السلام را در شط فرات برایم آورده است. آیا می خواهی از تربتش ببویی؟

عرض كردم: آری.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشتی از خاك را به من داد. بی اختیار گریستم. فرمود: نام آن سرزمین «كربلا»ست.

وقتی حسین علیه السلام دو ساله شد، پیامبر به سفری رفت و در بین راه، كلمه ی استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) را بر زبان جاری ساخت و اشك از دیدگانش فروریخت. از علت گریه آن حضرت سؤال شد. آن حضرت فرمود: جبرئیل از سرزمینی در كناره ی شط فرات به من خبر داد كه نام آن كربلاست. فرزندم حسین در آن جا كشته می شود؛ مثل این است كه الآن قتلگاه و محل دفن او را می بینم و گویا مشاهده می كنم (اهل بیتش) را كه چون اسیران بر محمل ها سوار می شوند و سر بریده ی فرزندم حسین را، برای یزید هدیه می برند.

به خدا سوگند! هیچ كس نیست كه به سر بریده ی حسین علیه السلام نگاه كند و خوشحال شود، مگر این كه (منافق است و) خداوند بین دل و زبانش جدایی قرار می دهد و عذاب دردناكی در انتظارش است.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غمگین و محزون از سفر بازگشت، بر منبر بالا رفت، حسن و حسین علیهماالسلام را نیز با خود بر بالای منبر برد و خطبه خواند و مردم را موعظه نمود.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از این كه از سخنرانی فارغ گشت، دست راست را روی سر حسن و دست چپ را روی سر حسین نهاد و فرمود:

اللهم ان محمدا عبدك و رسولك و هذان أطائب عترتی و خیار ارومتی و افضل ذریتی...؛ خدایا! محمد، بنده و فرستاده ی توست، و این دو پاكیزه ترین عترت من و برگزیده ترین خاندان من و برترین ذریه ی من هستند... جبرئیل به من خبر داد به وسیله ی سم شهید می گردد و آن یكی در میدان جنگ به خون می غلتد.

خدایا! شهادت را بر آن ها مبارك گردان و آن ها را از سروران شهدا قرار بده. خدایا! قاتل و كشنده وی را مبارك نگردان و او را خوار و ذلیل بساز و حرارت آتش را به او بچشان و او را در پایین ترین منازل جهنم جای بده.

مردم گریه و ناله نمودند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن ها فرمود:

ای مردم! شما برای حسین گریه می كنید و یاری اش نمی كنید! خدایا! تو ولی و یاورش باش.

سپس چنین فرمود:

ای مردم! من از میان شما می روم و دو چیز گران بها را در بین شما باقی می گذارم: كتاب خدا و عترت و اصل و میوه ی دلم و جان خودم. این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا این كه در روز قیامت


بر لب حوض كوثر بر من وارد شوند. من از شما چیزی نمی خواهم جز آنچه را كه خداوند مرا مأمور ساخته است تا از شما بخواهم و آن، دوستی اهل بیت من است.

بر حذر باشید از این كه در قیامت بر لب حوض در حالی با من ملاقات كنید كه اهل بیت من از سوی شما اذیت شده باشند و بر آن ها ظلم كرده یا آن ها را به قتل رسانده باشید.

آگاه باشید! امت در روز قیامت در سه گروه، هر كدام با پرچمی خاص نزد من می آیند؛ گروهی با پرچم سیاه وارد می شوند. آن ها افرادی هستند كه ملائكه از اعمال زشت آن ها شیون می كنند. وقتی در مقابل من قرار می گیرند، از آن ها سؤال می كنم: شما كیستید؟ آن ها در حالی كه نام مرا فراموش كرده اند، می گویند: ما عرب و یكتاپرست هستیم. می گویم: من احمد، پیامبر عرب و عجم هستم. می گویند: ما از امت تو هستیم. می گویم: با كتاب خدا و اهل بیت من، بعد از من چگونه رفتار نمودید؟ می گویند: كتاب خدا را ضایع نمودیم و عترت شما را با جدیت تمام خواستیم از روی زمین برداریم و نابود سازیم.

بعد از شنیدن این سخنان، از آن ها رو می گردانم و آن ها تشنه و رو سیاه برگردانده می شوند. سپس گروه دیگری با پرچم سیاه تری می آیند، می گویم: شما با ثقلین، یعنی كتاب خدا و عترت من، بعد از من چگونه رفتار نمودید؟ می گویند: با ثقل اكبر، یعنی قرآن مخالفت كردیم و ثقل اصغر، یعنی عترت و اهل بیت شما را هر چه توانستیم، اذیت نمودیم. می گویم: از من دور شوید! آن ها را با روسیاهی و عطش باز می گردانند.

سپس گروه سوم با پرچمی روشن و چهره هایی نورانی نزد من می آیند. می گویم: شما كیستید؟ می گویند: ما از امت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و اهل كلمه توحید و تقوا هستیم. ما از بازماندگان اهل حق و حقیقت می باشیم. به كتاب خدا عمل نمودیم، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانستیم، ذریه ی پیامبر خاتم را دوست داشتیم و بدان گونه كه یار و مددكار خود بودیم. آن ها را یاری نمودیم و با دشمنانشان جنگیدیم.

پس به ایشان می گویم: بشارت باد بر شما! من پیامبر شما محمد هستم. در دنیا همان گونه كه گفتید، بودید.

سپس از آب كوثر به آن ها می نوشانم. سیراب و خوشحال از آنجا بازگردانده می شوند و داخل بهشت می گردند و برای همیشه در آنجا می مانند. [5] .


اللهم ان هذا یوم تبركت به بنو امیة، و ابن اكلة الاكباد اللعین ابن اللعین، علی لسانك و لسان نبیك صلی الله علیه و آله و سلم، فی كل موطن و موقف وقف فیه نبیك صلی الله علیه و آله.

بارالها! این روز (عاشورا) روزی است كه بنی امیه آن را مبارك شمردند و پسر هند جگرخوار و یزید پلید لعین پسر معاویه ی ملعون عید گرفتند. اینان كه به زبان تو و زبان رسول تو كه درود خدا بر او و آل اطهارش باد، در هر مكانی كه پیامبرت ایستاده بود، مورد لعن قرار گرفتند.



خدایا این چه روز نحس بودی!

سر مولای ما بر تن نبودی



امیه زادگانش نیك دیدند

تبرك جسته خشت خیك چیدند!!



یكی زان زانیان پست پندار

یزید، آن زاده ی هند جگر خوار



به دنیا و به عقبایش همین است

خبیث است و لعین بن اللعین است



لعین خواندیش یا رب در لسانت

تو و پیغمبر و آن دوستانت



به هر جا و مكانی كه پیمبر

توقف كرد، آن جا، نیك سرور



ز معبود جلیل و حی سرمد

درودی بر وی و آل محمد (ص)





[1] نجم «53» آيات 3-4.

[2] و جاي هيچ شك و ترديدي باقي نمي گذارد. خلاصة عبقات الانوار في امامة الائمة الاطهار، ج 1، ص 3.

[3] اين حديث علاوه بر اين كه در كتب شيعي، فوق تواتر نقل گرديده، در كتب مشهور اهل سنت نيز از مرز تواتر گذشته است و به كرات نقل گرديده كه از آن جمله اند: صحيح مسلم، ج 7، ص 122؛ صحيح ترمذي، ج 2، ص 307؛ مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 14 و 17.

[4] روايت فوق آن چنان گوياست كه نياز به هيچ توضيحي ذيل آن نيست. پيامبر الهي، عترت الهي، علي لطفي؛ با تصرف و تلخيص.

در اين حديث صراحتا بيان شده كه تنها راه نجات، تمسك به قرآن و عترت پيامبر است و تخلف از آن ها، برابر با هلاكت مي باشد. هم چنين در حديث مشهور ديگري كه در مورد جايگاه رفيع عترت از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده، آن حضرت چنين مي فرمايند: «انما مثل اهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها هلك».

اين حديث نيز از طرق مختلف در كتب فريقين نقل گرديده كه از آن جمله اند: صحيح مسلم بن حجاج، مسند احمد بن حنبل، نهايه ابن اثير.

جز اين نيست كه مثل اهل بيت من در ميان شما همانند كشتي نوح است كه هر كس به آن سوار شد، نجات يافت و هر كس از درآمدن به آن سرباز زد، هلاك گرديد مي دانيم كه كستي نوح سمبل نجات بخشي و راهنمايي پيروان نوح، علي نبينا و آله و عليه السلام، بوده است و در حديث فوق، نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، اتباع و پيروي از اهل بيت خود را شرط نجات دانسته و تخلف از آن را مساوي هلاكت شمرده اند.

[5] بحارالأنوار، ج 44، ص 247 و 248.